نویسنده: ایرج مقدم – مدیرمسئول پایگاه خبری-تحلیلی هزارپیشه
در گسترهی جهان پرمخاطرهی امروز، آنگاه که غوغای ناهمواریهای اقتصادی، خلأهای عاطفی، فرسودگیهای روانی و بحران معنا، ذهن و جان آدمی را درهم میپیچد، گاه فریادهای بیصدا، به انتخابی تراژیک و تأسفبار ختم میشود که نام آن، در زبانِ علوم انسانی «خودکشی» است و در لسان دین، «هجمهای نابجا به امانت مقدس حیات». این واقعهی جانگداز، فراتر از یک «تصمیم فردی» است و انعکاسیست از تعارضات اجتماعی، کژکارکردی نهادی، و انزوای روانی که بیصدا، اما عمیق، در جان برخی از فرزندان این سرزمین رسوب میکند.
در دین مبین اسلام، حیات آدمی نه تنها ودیعهای الهی، که یکی از نشانههای کبریایی خداوند است. جسارت بر جان خویشتن، در حکم جسارت بر تقدیر الهی تلقی شده است. قرآن کریم در سوره نساء، آیه ۲۹، با لحنی آمرانه و عطوفتآمیز میفرماید:
«وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا»
و خود را نکشید، بیگمان خداوند بر شما مهربان است.
این آیه شریفه، نه تنها نهی صریح از خودکشیست، بلکه تأکیدیست بر مهربانی گستردهی پروردگار که هماره در پس پردهی تلخیها، گشایشی را نهفته دارد. از منظر الهیات، خودکشی نوعی ناباوری نسبت به رحمت لایزال حقتعالی است و در بسیاری از روایات، جزو گناهان کبیره شمرده شده است.
با تأسف، آمارهای منتشرشده در سالهای اخیر، حکایت از آن دارند که استان ایلام – با تمامی صبوریها، نجابتها و سابقهی مجاهدتخیز مردم خود – در زمرهی استانهایی قرار دارد که نرخ خودکشی در آن، بهویژه در میان جوانان و زنان، نگرانکننده است. این پدیدهی تلخ، نه بهمثابه یک ناهنجاری فردی، بلکه بهعنوان زنگ خطر یک شکاف اجتماعی، روانی و فرهنگی باید تبیین، تحلیل و درمان شود.
نباید از نظر دور داشت که خودکشی، نه مولود لحظهای خشم یا یأس، که فرآیندیست تدریجی، مملو از بیپناهیهای انباشته، خشمهای فروخورده، و خلأهایی که در سکوت شکل میگیرند. اگر جامعهای نسبت به نجوای ذهنی اعضای خود ناشنوا باشد، ناگزیر فریاد مرگ را از میان آنان خواهد شنید.
بیتردید، مسئولیت مقابله با این معضل، تنها متوجه روانپزشکان یا نهادهای درمانی نیست؛ بلکه وظیفهای خطیر، فراگیر و میانرشتهایست که نیازمند حضور نظاممندِ تمامی نهادهای فرهنگی، آموزشی، حمایتی، دینی، رسانهای و خانوادههاست. در ادامه، برخی از مهمترین بایستههای مواجههی عقلانی، اجتماعی و دینی با پدیده خودکشی ذکر میشود:
۱. آموزش و ارتقاء تابآوری روانی جامعه
نخستین گام در مسیر کاهش خودکشی، آشنا ساختن افراد با مهارتهای زندگی، مدیریت استرس، خودآگاهی، حل مسئله، و تابآوری در برابر بحرانهاست. این آموزشها باید از سطوح پایه آغاز، و تا دوران دانشگاه، محیطهای کار و حتی محافل دینی امتداد یابد.
۲. گسترش مشاوره عمومی و همدلیدرمانی
نهادینهسازی مراجعه به رواندرمانگر نباید همچنان در چنبرهی شرم اجتماعی و برچسبزدنهای رایج گرفتار بماند. ایلام نیازمند مراکز مشاوره رایگان، تلفنی، سیار و حتی بومیسازیشده با زبان و فرهنگ محلیست؛ بهویژه برای نوجوانان، زنان خانهدار، و اقشار کمدرآمد.
۳. تقویت نهاد خانواده بهعنوان نخستین سپر محافظ روانی
خانواده، نخستین سنگر سلامت روان است. بیتوجهی به حالات روحی فرزندان، بیتفاوتی نسبت به تغییرات ناگهانی رفتاری، یا برقراری رابطهای صرفاً آمرانه با نوجوانان، میتواند زمینهساز فاجعه باشد. والدین باید شنوندهای امن و همدل باشند.
۴. بازتعریف نقش رسانهها در جهتبخشی به افکار عمومی
رسانهها باید در خط مقدم این مبارزه قرار گیرند. هرگونه روایتگری نادرست، بزرگنمایی، قهرمانسازی یا حتی بیتوجهی به مسائل روانی، میتواند مخاطب آسیبپذیر را به تصمیمی مهلک سوق دهد. رسانه مسئول است که آگاهی، همدلی و راهحل را در صدر مأموریتهای خود قرار دهد.
۵. ایفای نقش پررنگ نهادهای حمایتی
سازمانهایی چون بهزیستی، کمیته امداد، و نهادهای خیریه، باید مسئولیت اجتماعی خود را نه صرفاً در سطح کمکهای معیشتی، بلکه در ساحتِ بازتوانی روانی، حمایتهای روحی و ارائه خدمات مددکاری گسترش دهند.
۶. تزریق نشاط و امید در پیکرهی جامعه
جامعهای که رنگ از چهرهی خیابانهایش، موسیقی از کوچههایش، و لبخند از لبان مردمانش رخت بربسته باشد، بیتردید مستعد رشد خاموش بیماریهای روانی است. ایلام به فضاهای باز فرهنگی، برنامههای نشاطآور، ورزشهای عمومی، جشنوارههای محلی، و حس تعلق جمعی بیشتر نیاز دارد.
⸻
در پایان، این قلم معتقد است که پدیده خودکشی، نه با سکوت، نه با سرزنش، و نه با انکار، بلکه تنها با مواجههای شجاعانه، علمی، اخلاقی و همهجانبه قابل مهار است.
بیاییم بهجای قضاوت، گفتگو کنیم؛ بهجای تحقیر، همدلی نماییم؛ و بهجای طرد، در آغوش بگیریم.
زیستن، با همه رنجهایش، هنوز موهبتیست که باید آن را پاس داشت. خودکشی، پایان راه نیست؛ فریادی خاموش است برای نجات. و چه نیکوست اگر ما، پیش از آنکه دیر شود، شنونده این فریاد باشیم