2023-03-24

پایگاه خبری هزارپیشه

بروزترین پایگاه خبری استان ایلام


Warning: sprintf(): Too few arguments in /home/hezarpi2/public_html/wp-content/themes/newsphere/lib/breadcrumb-trail/inc/breadcrumbs.php on line 254

گفت وگوی اختصاصی تابناک با همسر عامل گروگانگیری خونین ایلام ؛

گفت وگوی اختصاصی تابناک با همسر عامل گروگانگیری خونین ایلام ؛

 

همسر عامل حادثه :شوهرم آرام بود /قرار گذاشت که برای ناهار به خانه بازگردد/مدیر کل مرتب دنبال تحقیر و آزار ایشان بود /احتمالا در مسیر اداره توسط کسی تحریک شده است

 

به گزارش تابناک ایلام ،حادثه گروگان گیری خونین روزهای پایانی هفته گذشته در اداره اموال و املاک استان ایلام که منجر به کشته شدن ۶نفر از کارکنان این دستگاه شد ،ابهامات و شبهات فراوانی از جنس چرایی بروز این رویداد تلخ در پشت خود نهفته دارد .

 

 

هر چند تاکنون براساس یک روال طبیعی ناشی از وقوع این حادثه بزرگ ،در خصوص انگیزه های ارتکاب این حادثه ،گمانه زنی های متعددی از سوی افراد و دستگاههای مرتبط و همچنین فعالین رسانه ای و اجتماعی مطرح شده است

 

اما حقیقتا تا روشن شدن شدن زوایای تاریک تیم رویداد بعنوان عامل اصلی و انگیزه وقوع آن نمی توان به صراحت قضاوت درست یا متقنی را در خصوص چرایی این اتفاق صورت داد .

 

بدیهی است تا زمانی که بررسی ها و تحقیقات کارشناسانه و فنی در این خصوص به نتیجه درستی نرسد ،نمی توان به طور قطع گمانه زنی ها را در این خصوص رد یا تایید کرد.

 

از اینرو معتقدیم شاید گفت و گو با نزدیکان و اعضای درجه یک خانواده و دوستان عامل این گروگانگیری هولناک بتواند صفحه جدیدی از چرایی های مکتوم این حادثه را به روی مردم ،رسانه ها و دستگاههای امنیتی و قضایی بگشاید .

 

خبرنگار تابناک نیز در همین راستا ،بدنبال دست یافتن اطلاعاتی که بتواند پرده از ابهامات و شبهات این حادثه بیافکند ،گفت وگویی خصوصی را با همسر نجف رستمی عامل این رویداد خونین انجام داد که در ادامه می آید ؛

 

ضمن عرض تسلیت ،لطفا خودتان را معرفی بفرمایید:

 

با تشکر از شما ،طیبه رستمی هستم ،همسر نجف رستمی از کارکنان اداره کل اموال و املاک استان ایلام.

 

خانم رستمی زود به اصل موضوع ورود کنیم ،هسمر شما بعنوان عامل یک رویداد بزرگ و خونین شناخته شده است ،آیاایشان این اواخر از کسی یا جایی ابزار ناراحتی نکردند؟

 

اصلا به هیچ وجه ،فردی آرام ،مرتب و منظم بودند ،آرام سرکار می رفتند شیف تحویل می دادند و باز می گشتند و با هیچ کسی تنش و ناراحتی نداشت .

 

 

بدون هیچ ناراحتی یا درگیری با همکاران و مدیر اداره همکاری داشت و هروقت هم که مدیر از ایشان انجام کاری را خواستار می شد با روی باز و آرامش می پذیرفت و انجام می داد .

 

این روزهای آخر در روزهای شیفت استراحت با آرامش خاطر و امید بر سر زمین های کشاورزی خود در مهران مشغول به برداشت محصول بودند.

 

حتی بعضی وقت ها که به ایشان می گفتم نجف از این رفت و آمد و کار همزمان خسته نمی شوید ،ایشان رد می کرد و می گفت باید به کار کشاورزی هم رسیدگی کنم .

 

آیا در خصوص اینکه از کسی ناراحت باشد یا اینکه تهدید بکند با شما صحبت نکرد ؟

 

اصلا ناراحت نبودند ،هیچگونه آمادگی یا نقشه ای ابتدایی برای این کار نداشت یا صحبتی نکرد،فقط مثل همیشه دوش گرفت ،لباس مرتب پوشید و رفت که شیفتش را تحویل بگیرد.

 

یعنی هیچگونه آثار تغییر روحی یا روانی در ایشان مشاهده نکردید !؟

 

اصلا و ابدا ،یعنی اگر فردی بخواهد حادثه ای به این بزرگی انجام دهد که ممکن است منجر به مرگ خودش هم شود آیا نمی خواهد از خانواده اش و یگانه دخترش خداحافظی کند،یا دخترش را ببوسد ؟!

یا اینکه به من بگوید خانم ممکن است که دیگر شما را نبینم و برنگردم و سفارش بچه اش را بکند ؟!

 

حتی اگر به همسرش هم کاری نداشته باشد ،دلش که برای بچه اش تنگ می شود !

 

یعنی به نظر شما اتفاق آنی باعث این تصمیم شده است ؟!

 

نمی دانم ،هر چیزی که هست در این یک ساعت اتفاق افتاده است .ممکن است در طول مسیر توسط فرد تحریک شده باشد ،چرا که ایشان به قصد تحویل شیفت و رفتن سرکار خارج شد .

 

تا الان شده در خصوص شرایط سخت کاری و مشکلات با مدیر ابراز ناراحتی یا گلایه داشته باشند ؟

 

 

نه خیر ،بحثی نداشت ،تازه وقتی که مدرک لیسانس را از دانشگاه گرفت ،به ایشان گفتم که براساس طرح جدید مجلس مشمول تغییر وضعیت می‌شود ،چون پدر وی ایثارگر است .

 

حتی به او گفتم حال که لیسانس گرفتی پس از تبدیل وضعیت می توانیم محل کار را به تهران منتقل کنیم .

 

نظر ایشان چه بود ؟!

 

تایید کردند و گفتند که دوست ندارم دخترم اینجا بزرگ شود.دوست دارم محل کارم به تهران منتقل شود . الان که مدرک را گرفته ام قطعا تبدیل وضعیت را پیگیری می کنم .

 

ایشان امیدوارانه زندگی می کردند ،در هفته اخیر مشغول کار کشاورزی و برداشت محصول در مهران بودند .

 

آیا ایشان در خصوص اخراج شدن ،یا پرداخت نشدن حقوق یا کاهش آن صحبتی با شما نداشتند ؟!

 

به هیچ عنوان ،ایشان حتی به حقوق ناچیز اداره خنده اش می گرفت ،چون درآمدش از کشاورزی عالی بود.اما در بحث شغل اداری دنبال جایگاه اجتماعی آن بود و دوست نداشت کسی بگوید بیکار است .

 

او در کار اداری که داشت به شدت به کشاورزی علاقمند و مشغول بود ،حتی امسال که خشکسالی بود بازهم یکروز به من گفت چون فهمیدم ممکن است خشکسالی باشد بالاترین سطح بیمه کشاورزی را گرفته ام ،حداقلش این است که خسارت هزینه کشاورزی را می گیرم ،یعنی می خواهم بگویم حتی شرایط سخت کشاورزی و خشکسالی هم او را ناامید نکرد.

 

باتشکر از شما ،بحث مهمی است که دارای ابهامات و شایبه هایست لطف بفرمایید دقیقا درباره موضوعات صحبت کنیم که زوایای آن روشن شود ،بفرمایید نجف به کارش علاقه داشت ؟!

 

بلی ،خیلی به کارش علاقمند بود،همیشه مرتب در سرکارش حاضر می شد ،به امید تبدیل وضعیت خیلی سختی را تحمل می کرد ،

مدام می گفت با روی کار آمدن تیم جدید دولت به زودی مدیرکل رفتنی خواهد بود .

به هر حال به خاطر دخترم سخت گیری و لجاجت های مدیر را تحمل می کنم .به نحوی که حتی سه ماه است که ایشان را به یک بیابان انتقال داده است بازهم به خاطر امید به تبدیل وضعیت به خاطر خانواده اش تحمل می کرد.

 

به نحوی که به کمک مرحوم میلاد فتاحی و از جیب خودشان یک اتاقک نگهبانی برای استراحت در میان زمین آماده کردند .

 

باور کنید وضعیت آنان در اتاق نگهبانی اینقدر بدون امکانات رفاهی و …بود که بعضی وقتها مردم به ۱۲۳بهزیستی تلفن می کردند .!

 

بعد چی شد ؟!

آری درست است ! رییس اداره همیشه دنبال تحقیر و آزار و اذیت ایشان بود ،بارها به میلاد فتاحی می گفت تازه تشکیل خانواده دادید، باید تحمل کنیم و با تبدیل وضعیت این سختی ها هم پایان خواهدرسید.

 

هم ایشان و هم مرحوم فتاحی فقط شرایط را تحمل می کردند ،شما فکر کنید حتی اگر یک نفر یک روز سر کار نرود چه اتفاقی خواهد افتاد ،نهایتش غیبت بود ،نمی شود که به خاطر سخت گیری یا غیبت مرتکب قتل شد.

 

 

با همکارانش خیلی رفیق بود/حتی خانم روشنی در بحث امتحانات کارشناسی به نجف کمک کرد/ همیشه از حق مردم دفاع می‌کرد

 

 

 

به نظر شما سخت گیری های مدیر و عدم تحمل ایشان این اتفاق را رقم زد ؟!

 

ایشان تصمیمی برای این کار نداشت یا حداقل به من نگفت .ولی آقای مدیرکل به حدی دنبال کنترل و تحقیر آنان بود که بعد از اینکه دریک زمین خالی آنان را مستقر کرد باز دنبال مچ گیری بود .

 

به نحوی که تعدادی از رانندگان تاکسی ترمینال مهران را که جنب محل نگهبانی است اجیر کرده بود که ساعت ورود و خروج نجف و همکارش را گزارش کنند .

 

یعنی اگر نجف و همکارش دیر آمد یا زود رفت بااینکه از محل نگهبانی خارج شد راپورت آن را به آقای فریادی بدهند .

 

اکثر راننده ها این موضوع را به نجف گفته بودند که مراقب باشد چون راننده تاکسی ها با موبایل عکس می گیرند برای مدیر می فرستند و بابت آن پول می گیرند .

 

یعنی واقعا ایشان را اذیت می کرد ؟!

 

صد درصد اذیت می‌کرد ،اگر از رانندگان تاکسی بپرسید که آقای فریادی چقدر به آنها پول می‌داد تا راپورت نجف و همکارش را به او بدهند و ازآنان مچ گیری کند میزان اذیت شدن آنان را درک خواهید کرد .

 

مگر آنجا چی داشت که نگهبانی می دادند ؟!

 

 

هیچی !فقط یک قطعه زمین خالی و یک اصله درخت که دورش را دیوار کشیده اند.

 

نجف ماه گذشته حقوق گرفت یا خیر؟!

 

خبر ندارم ،چند روز پیش که پرسیدم هنوز نگرفته بود .حقوق که بگیرد در فیش حقوقی اعمال می شود و به حساب بانک‌ سینا واریز میشود.

 

البته وقتی که از او پرسیدم در پاسخ گفت که خسته ام بعداً راجع به آن صحبت می کنیم .

 

یعنی هرگز بخاطر اذیت ها کسی را تهدید نکردیا دنبال انتقام نبود ؟!

 

اصلا بحثی نداشت ،حتی وقتی سال گذشته چند ماه به روستای باغله که نمیدانم اصلا کجاست تبعید شد ،با بدترین شرایط در یک کانکس بدون برق و آب سر کرد به گونه ای که آب آشامیدنی را سیاه چادرهای نزدیک به او می دادند ،ولی بازهم با این شرایطی که بارها تحقیر می شد اما تحمل کرد .

 

مرتب می‌گفت ؛به خاطر دخترم تحمل می کنم .مدیر به جز اذیت چه کاری از دستش بر می آید ؟تازه این شرایط به نفع من است و در شیفت استراحت به آبیاری زمین کشاورزی خودم هم خواهم رسید .

 

حتی یکبار که برادرش درتعزیرات حکومتی کار می کند ،به او گفت ؛اگر مدیر اذیت می‌کند تا از او شکایت کنم .

 

در پاسخ برادرش گفت ؛اگر بنا بر شکایت باشد که خودم به دیوان عدالت اداری شکایت خواهم کرد .

 

منتهی اگر اشتباه نکنم بعدا در این اواخر به اتفاق مرحوم فتاحی و خسروی به دیوان عدالت اداری هم شکایت کرده باشند .

 

احتمالا خسروی مدیر امور اداری و مالی اداره در جریان این موضوع قرار داشته باشند .

 

خانم رستمی ،مرحوم‌ نجف در خانه پرخاشگر بود ؟!

 

خدا را شاهد می گیرم یکی از آرام‌ترین افرادی بود که می شناسم .به نحوی که اگر بین دو نفر مشاجره یا دعوایی صورت می گرفت ایشان به رفتار آنها می خندید .

 

حتی در بعضی وقتها برای صلح جویی و آشتی بین دو نفر او پیشقدم می شد .

 

خیلی متین و با اخلاق بود .در مدتی که در باغله خدمت کرد به نحوی با مردم رفتار می کرد که شیفته اخلاقش شده بودند .

 

همیشه از حق مردم دفاع می‌کرد ،تاجایی که وقتی مدیر بنا داشت قطعاتی از اراضی مردم را به نام دیگران ثبت کند به کمک یکی از همکاران که مسئول اموال اداره است در مقابل این رفتار مدیر ایستادگی کرد .

 

به مدیر گفته بود که این حق مردم است ،زمینهایی که در باغله ،شیروان و هلیلان قرار بود با نام دیگران ثبت شود ،اما نجف با دوستش مخالفت می کردند .

به نظر شما ایشان کی و چگونه این مهمات و اسلحه را تهیه کرد ؟!

 

اصلا بنایی براین کار نبود یا صحبتی هم نکرد .صبح ساعت ۸/۱۰ مثل همیشه و آرام دوش گرفت ،مرتب لباس پوشید و پس از صرف صبحانه رفت که شیفتش را تحویل بگیرد .

 

حین رفتن عصبانی نبود ؟!

 

اصلا ،مثل همیشه آرام و‌ مرتب راهی سر کار شد ،وفتی از او پرسیدم که برای ناهار بر می‌گردد ،گفت :بله حتما .

به من گفت ؛خانم نمیخوام معطل بمانم قبل از رسیدن به نزدیک منزل ،زنگ‌ میزنم غذا را به دخترم بده تامقابل درب بیاورد که بازهم مجبور نشوم مرتب بوق بزنم .

 

بار دیگر از آخرین دقایق حضورش بگو !

 

صبح خوابش برد ،چون خسته بود،شب تا دیر وقت مشغول جمع آوری کاه و کلش زمین های کشاورزی بود و دیر وقت برگشت .ساعت ۸/۱۰که مثل همیشه آماده شد که راهی سرکار شود و رفت و به جز اینکه توصیه کرد که زود ناهار را آماده کند چیز دیگری نگفت .

 

رابطه نجف با همکارانش چطور بود ؟!

 

با همکارانش خیلی رفیق بود ،رفت و آمد داشت .مرحوم فتاحی ونجف خیلی رفیق بودند .معمولا خانه ما می آمد و بارها شام و ناهار اینجا بود.

 

با تمام همکارانش رابطه دوستانه ای داشت .هم آقای خسروی ،ربیع بیگی و شاهینی رابطه دوستانه ونزدیکی با هم داشتند .

 

با اغلب آنها رفت و آمد داشت .حتی خانم روشنی در بحث امتحانات کارشناسی به نجف کمک کرد و نجف هم سعی داشت خوبی و کمک های ایشان را جبران نماید .

 

حتی یکبار کمک کرد که برادر ایشان در تهران استخدام شود و ایشان هم مدام می گفت کاش بتوانم این خوبی آقای رستمی را جبران نمایم .

 

به نظر شما بعنوان نزدیکترین فرد به نجف ،چه اتفاقی ممکن است در این فاصله یک ساعت خارج شدن وی از منزل افتاده باشد که منجر به این تصمیم خونین شده است ؟!

 

من هیچ دلیلی نمی بینم .شوکه شده ام .فقط تنها چیزی که به ذهن من خطور می کند این است که ممکن است کسی در بین راه او را تحریک کرده باشد .

 

وگرنه خیلی آرام بود و با آرامش منزل را ترک کرد.مگر اینکه در طول مسیر اتفاقی افتاده باشد که منجر به عصبانیت وی و این تصمیم خطرناک شده باشد .

چون من شوهرم را خوب می شناسم ،انسان آرامی بود .

 

وقتی کسی از خانه خارج می شود برای تحویل شیفت ،حتی شارژر گوشی را هم میبرد و قرار گذاشته که برای ناهار برگردد یعنی تصمیم قبلی برای این کار نداشته است .

 

باتشکر از همراهی شما و عرض تسلیت به خانواده بازماندگان این حادثه تلخ ،امیدوارم با شفاف شدن زوایای پنهان این حادثه ،هرچه زودتر عوامل تاثیر گذار در روند شکل گیری این ماجرای اسفبار مشخص شود تا بازار شایعات و گمانه زنی ها هم پایان پذیرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *